خانه / ادبی- فرهنگی / مخرب و محرف تاریخ تورکمن را بهتر بشناسیم! (۲)

مخرب و محرف تاریخ تورکمن را بهتر بشناسیم! (۲)

آنکه حقیقت را نمیداند نادان است و آنکه حقیقت را میداند ولی انکار میکند تبهکار است.”

برتولت برشت

دیدگاه!

در شرایطی که تورکمن‌ها در سرزمین خود دچار شدیدترین تبعیضات ملی و سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زبانی و فرهنگی هستند،

در شرایطی که بیکاری در سراسر تورکمن‌صحرا و بویژه در بین جوانان بیداد می کند و آنها ناچارند برای تهیۀ لقمه نانی آواره این دیار و آن دیار بشوند و یا با گذاشتن مایه از جان خود دل به دریا بزنند و با گلوله مأمورین حراست روبرو شوند،

در شرایطی زمین‌های کشاورزی مان توسط بنیادها رنگ وا رنگ و آقازاده‌ها مجدد از دست صاحبان آن به حیل مختلف درآورده می شود،

در شرایطی که تمامی پست های کلیدی به غیربومیان وارداتی سپرده می شود و مراکز تصمیم‌گیری منطقه از دست تورکمن‌ها خارج است

و در شرایطی که اعتیاد ناشی از آزاد گذاشتن دست قاچاقچیان مرگ- بویژه پولشویان باند زابلی که با سرازیر کردن مواد مخدر و تبدیل پول فروش آن به اموال منقول و غیرمنقول، در سراسر صحرا بیداد می کند

و بالاخره در شرایطی که دست و قلم نویسندگان صادق به ملت خویش شکسته شده و آنها روانه توستاق خانه‌ها می شوند…

و در شرایطی که برای رها شدن لحظه ای از این تبعیضات تورکمن احتیاج به پشتوانه و دلگرمی روحی و روانی دارد، امثال سارلی‌ها با بیان نکات انحرافی حکومت پسند، به تحربف و تخریب وقایع تاریخی دست می زنند و آنرا در فضای مجازی قرار می دهند و سبب آغشتگی و آشفتگی اذهان عمومی می شوند.

بیان نکاتی که در زیر خواهیم آورد نشاندهندۀ اوج ناآگاهی سارلی از تاریخ و فرهنگ ملت خویش بوده و مسمومیت شدید ذهنی وی از لاطائلات شوونیستی می باشد که با نیشتر جراحی باید این سم را از اذهان جامعه در آورد.

ما به منظور روشن شدن نقطه های نظر مسموم سارلی که ممکن است چندی دیگر نیز با این زهر مسموم شده باشند، از دوست‌مان، مححق و کاندیدای علوم تاریخ آقای آرنه گلی خواهش کردیم تا نظراتشان را برای خوانندگان ما بیان کنند. اینک رشتۀ کلام را به ایشان وامی‌گذاریم:

  • با تشکر، من نیز از این بیانات و اظهارات بی اساس سارلی تعجب کردم.

۱—آقای سارلی مرقوم فرمودند: ««در جنگ گوگ دپه، تکه های داخل تله قلعه افتادند. قلعه ساختند تا قتل عام شوند. تا وقتی قاچا اوروش می کردند، پیروز میدان بودند اما یکی این نقشه را جا انداخت …و قتل عام شدند.روس ها با کمک شتران یموتهای سواحل دریای خزر به کانون مقاومت رسیدند و از نخورها، جهت تامین آذوقه کمک گرفتند به اشاره آللهیارخان حاکم بجنورد  (درستش شجاع الدوله است. آ.گلی)»

 — ساخت قلعۀ یا بقول تورکمن‌های آخال، “شهر” چندین سال قبل از تهاجم روسها شروع شده و قرار بود که تمامی ساکنین قلاع (اوبه های) “یانگ قالا”، “بامی، بؤرمه، دؤو قالا”… به این قلعۀ تازه ساز که سربه فلک کشیده بود و بخاطر بلندی ارتفاع به آن “گؤک تپه” (تپۀ آسمانی) نام داده بودند کوچ کنند (بخوانید کتاب “پرمان”- اثر آتا قاووشیت). یعنی بنابه فرمایش آقای سارلی قلعه نساختند که تله باشد برای خود تورکمن برای قتل عام. شاید منظور سارلی اشاره به سیاست بغایت ارتجاعی و فتوای قربان مراد ایشان باشد که اهالی را به خارج نشدن از قلعه فراخواند، باشد.

روسها پس از درگیری در ساحل خزر با یموتها و مرگ فرمانده شان لازارف (لازاریان ارمنی) بتدریج و به کندی بسوی شرق پیشروی کردند و با تهدید از یموتها شتر و شتربان گرفتند، ولی بنابه یادداشتهای افسر ستاد اسکوبلف یعنی م. گرودوکوف جوانان یموت با دزدیدن اسلحه و فشنگ ضرباتی به ارتش اسکوبلف می‌زدند که بالاخره ژنرال مجبور شد تا اعلامیۀ تهدید به مرگ یموتها را صادر کند، گوگلان‌‌ها نیز با رم دادن شتران حامل اسلحه بسوی رزمندگان “عوض‌مئرات باتیر” و نیز با اخباری که جوانان یموت از پیشروی قشون برای سرداران تکه کمک شایانانی کردند که متأسفانه تاریخ نویسان تک سو نگر تکه در آشغابات حاضر نشدند این مطالب را منتشر کنند تا اینگونه تلقی کنند که یموتها به کمک تکه ها نیامدند و این فقط تکه ها بودند که از سرزمین ملی حراست کردند. در صورتی‌که هر تاریخ نویس منصفی می داند که عبدالستار قاضی در اثر خود “جنگنامه” شاهد وحدت یموت، گوگلان تکه (همدلی و همکاری ماحمئت ایشان یموت و نوربردی خان تکه در دفع لشکریان جعفرقلیخان کُرد را که بدستور ناصرالدین شاه برای فتح قارری قالا آمده بود) می باشد. من به آقای سارلی اگر چنانچه روسی بلدند، کتاب ۴ جلدی جنگ در سرزمین تورکمن اثر کردوکوف را و اگر قادر به خواندن تورکمنی زبان عبدالستار قاضی باشند، کتاب جنگنامه را توصیه می کنم. سارلی مثل همیشه- آنچه که در کتاب دو جلدی تاریخ تورکمنستانش دچار خطای فاحش خوانش و نگارش اسامی تورکمنی می شود مثلا دئقما سردار را تیکمه سردار، چات را چاتنی، اسنقولی را حسنقلی… می نویسد. اینجا هم حاکم بجنورد متفق اسکوبلف، یعنی شجاع الدوله کرد شادلو را با فرمانده پارتیزان های گوگلان علیه قشون رضاشاهی یعنی الله یار‌خان (الله یار قوربانف- در بین برخی عمدا علی یار، آلیار- نوشته می شود) را اشتباه می کند.

۲— سارلی نوشتند: « متاسفانه، هنوزم نگاه ما جامه‌ی کلیت قوم ترکمن را ندارد، هنوزم طایفه‌ای  فکر می‌کنیم و بدان عمل می‌نماییم. مثلا در بین گوکلان‌های عزیز، مشاهده کرده ام که لفظ  یموت را به عنوان ناسزا بکار می برند. بعد می بینم در طول تاریخ از طرف برخی متمولین و سران یموت نسبت به گوکلان ها، رفتار درستی صورت نگرفته.»

 اینجا دیگر سارلی شق القمر می کند و تورکمن را بعنوان یک قوم و قبیله نشان می دهد در صورتیکه طبق تعاریف جهانی همبودهایی که دارای تاریخ و ریشۀ نژادی مشترک، سرزمین، فرهنگ مشترک بوده و تحت یک نظام سیاسی زندگی می کنند ملت نامیده می شوند. بنابر این تعریف تورکمن‌های ساکن جمهوری تورکمنستان nation یا ملت تورکمن محسوب می شوند ولی، چون تورکمن‌های تورکمن‌صحرا بنابدلایل سیاسی و نظامی و دوپارچه شدن سرزمین شان، چون در سیطرۀ سیاسی یک نظام نیستند قوم و قبیله محسوب می شوند، این مثل این می ماند که مثلا دیازپورای سوئدی ساکن در کانادا یا آمریکا جزو پارچۀ تن ملت سوئد نیستند… این یک و بام و دو هوای سیاست شوونیستی حاکم بر ایران است که اذهان کثیری را مسموم ساخته است، در یک کلام تورکمن نه یک قوم و قبیله بلکه ملت می باشد. کسانی که نتوانستند پادزهری برای این سم پیدا کنند و خود را معالجه کنند هنوز هم طایفه ای فکر می کنند و چون به هنگام انتخابات، حاکمیت این سم را از طریف مسئولین ستاد فلان کاندید بخورد ملت می دهند، آقای سارلی بر این توهم اند که تورکمن طایفه گراست، خواهید دید وقتی که این پردۀ جهل و تزویر دریده شود تورکمن مثل اول انقلاب از دریا تا جرگلان با دیگ های پر از چکدرمه بیاری یکدیگر خواهند شتافت( سیل و فلاکت اخیر نمونۀ صادق آنست)

شایعات مسموم اختلاف و یموت را آقای سارلی باید بهتر از من بداند که چسان حاکمان استرآباد و بجنورد برای برهم زدن اتحاد ملی، این دو گروه را بجان هم می انداخت (اسناد بیشماری موجود است) آخرین نمونۀ آن ترور آتاخان کومیش دفه ای توسط تفنگچیان حاکم استرآباد (بسال ۱۳۰۳) و انداختن آن به گردن آتابای‌ها) ضمنا نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و مقلدان آن ع.اونق ها با این بهانه که نه تاریخ بلکه رمان می نویسند این سم اختلاف را همچنان بر صحرای تورکمن می پاشند. از آقای سارلی باید پرسید چطور برای شما گوگلان عزیز است و یموت عنوانی ناسزاگونه؟ آیا توضیحی دارین؟ آیا باز می خواهین همان سم ضدملی را همچنان برای مسموم کردن بپاشین؟! آیا سندی دارین که یموت ها علیه گوگلانها رفتار نادرستی انجام داده باشند؟ مگر تاریخ صفحات درخشان مقاومت کل تورکمنها در جنگ و مقاومت علیه قشون رضاشاهی را فراموش کردین که چسان یکدل و یک صدا در مقابل زور و قلدری رضاشاهی ایستادند؟

۳- سارلی اشاره کردند: « در دوره مختومقلی گوکلان ها در شرق گنبد زمین داشتند. حتی خاندان مختومقلی مستندا اراضی در نواحی حاجی قوشان داشتند که به زور از انان گرفته شده و مرحوم آتا ایشان از طریق دادگاه پیگیر بودند ولی با وفات ایشان متوقف شد. »

 این فرمایشات آقای سارلی کاملا با حقایق تاریخی منافات دارد، یعنی تا سقوط تورکمن‌صحرا توسط قشون رضاشاهی و غصب املاک و تأسیس ادارۀ املاک، زمین ها بصورت یاوار و دسته جمعی کشت می شد، زمین متعلق به تمامی دهقانان یک روستا بود و مرتع نیز عمومی بود، در مقطع مورد نظر کشت طایفه ای یک شخص نمی توانست ملک خصوصی یک فرد باشد، این روایتی بیش نیست، اگر چنین نباشد، پس آقای سارلی باید با مدرک و دلیل محکمه پسند سخن بگویند، نه برای تحریک یک خانواده علیه یموت های منطقۀ دیگر مطلب گنگ و بی دلیل را مطرح نمایند. تازه بقول یکی از قلم بدستان تورکمن- متاسفانه اسمشان را فراموش کردم، وقتی از وی از یاشولی های آجی قاوشان می پرسند که آیا محل تولد مختومقلی آجی قاوشان است، یاشولی های این روستا می گن، نمی دانیم، ولی از ترس قلیچ قولییف که در سال ۱۹۴۴ کنسول شوروی در گرگان، اینجا آمده بود، از ترس شوروی ها بهش گفتیم که محل تولد شاعر اینجاست!!

۴- ایشان باز نوشتند: « بعدها در دوره معاصر در کشتان وحشیانه ی گوکلان ها توسط جان محمد خان(۱۳۰۴آبانماه)، یموت های همسایه به کمک شان نیامدند. گذاشتند تا روستا به روستای گوکلان ها به آتش کشیده شود.»

  • باید گفت که این اظهارات نخ نما شده ایست که تکه های طایفه گرای آخال موقع قشونکشی اسکوبلف به تکه های ماری و یموتها می گفتند. در مورد وحدت کلی تورکمنها در این تجاوز خارجی در بالا گفتم و به یک مورد دیگر بسنده می کنم: قیات خان رهبر یموتهای شرق دریای خزر که دولت محلی در چله‌کن ایجاد کرده بود، فرماندۀ نظامی خود ملقب به “سردار” را به کمک گوگلانهایی که مورد حملۀ اردشیر میرزا حاکم مازندران- پسرعموی محمدشاه قاجار- قرار گرفته بود می فرستد. این اظهارات کینه توزانۀ سارلی فرسنگها از حقیقت بدور می باشد و چیزی جز برافروختن شعلۀ کینه و دشمنی در بین تورکمنها که همانا سیاست کلی نظام می باشد، نیست.

۵- سارلی نوشتند: « همچنین است وقتی در ایران مجلس مشروطه پا گرفت قرار شد یکبار از یموت بار دیگر از گوکلان نماینده به مجلس برود، آدینه محمدخان جعفربای یموت رفت، اما تالی تلو آن به گوکلان مجال داده نشد. نه قاجار بلکه در زمان پهلوی اول و دوم هم فرصت به گوکلان داده نشد بلکه نماینده بجنورد می آمد و احوالی از انان می پرسید و می رفت. تا اینکه انقلاب اسلامی شد آقایان یغمور قلی زاده و سعیدی و رجبی به مجلس رفتند.»

سارلی بازهم با زدن به صحرای کربلا شروع به نوحه خوانی کرده است! آخه برادر کجا نوشته شده و کدام قانون رضاشاهی گفته که یکبار از گوگلان یکبار از یموت نماینده به مجلس برود. اصل مطلبی که شما آنرا کامل نخوانده اید و اینجا برای تجدید خاطر برایتان می نویسم، این چنین می باشد: “ در سال ۱۳۲۹ قمری/۱۹۱۱ م. محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت پیرو قانون انتخاباتی نوین که در تابستان همان سال به تصویب رسید، پنج قبیله عمده ایران مانند: «شاهسون های آذربایجان، کردها، بختیاری ها، قشقائی ها و تورکمن ها در هر دوره از انتخابات مجلس این حق را داشتند که یک نماینده در مجلس داشته باشند (متمم اولین قانون اساسی مشروطیت) اما رضاشاه این ماده از قانون انتخاباتی را حذف کرد. حالا ادعای فوق را سارلی از چه منبعی اخذ کرده نمی دانیم. فقط از نوشته های فوق این را درک می کنیم که فقط در دوره جمهوری اسلامی بود که به گوگلانهای “عزیز” آقای سارلی مثل قلی زاده ها و سعیدی ها و رجبی امکان داده شد، پس زنده باد جمهوری اسلامی!

آی…بولیا-دا بقول تورکمن‌ها “کأن کؤپ قورحانا (قران) یاغشی. اگر در خانه کس است، یک حرف بس است.”

 

با تشکر از آقای گلی، قضاوت بیشتر را به عهدۀ خوانندگان گرامی می‌گذاریم!

 



تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.