خانه / سیاسی / دیدگاه! تأملاتی دربارۀ مسئلۀ ملی و تبعیض علیه تورکمن‌ها در ایران!

دیدگاه! تأملاتی دربارۀ مسئلۀ ملی و تبعیض علیه تورکمن‌ها در ایران!

    ایران کشور اقلیت‌ها و رنگین‌کمانی از ملت‌ها و اقوام است و هیچ ملتی در آن از اکثریت برخوردار نیست و تمامی آنها تنها در جغرافیای ملی و تاریخی خود دارای اکثریتِ جمعیتی بوده و نسبت به کل کشور اقلیت بشمار می‌روند. اما، اقلیتی در آن به نام اکثریت بر دیگران حکومت کرده و فرهنگ و زبان و تاریخ قوم خود را بر دیگران تحمیل و نام ایران را به‌صورت نام مستعاری برای ملت خود مورد سوء استفاده قرار داده و حکومت آن همبود های انسانی متفاوت با ملت خود و جغرافیای ملی و تاریخی آنها را مستعمرۀ داخلی خود می داند! 

اما، در این کشور در شرح و تبیین تبعیض ملی در ایران نگاه انحرافی و سطحی را شاهد هستیم که تنها معطوف به افراد و گروه‌های اجتماعی تحت تبعیض بوده و تاثیر آن بر زندگی اقلیت‌های ملی و بر سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌گذاری های کلان تمرکز گرایانه بر پیرامون، مورد بررسی قرار نمی گیرد. در حالی‌که دو نوع تبعیض در ایران که هر دو نیز رسمی و قانونی می باشند، ریشۀ سایر تبعیضات حاکم بر این کشور را تشکیل می دهند: یکی تبعیض عقیدتی و دینی دیگری تبعیض اتنیکی و ملی!

  تبعیض های فوق در ایران ناشی از سر بر درآوردن و تلفیق دو عقدۀ ریشه دار تاریخی قومی و مذهبی است. اولی عطش قدرت‌طلبی پارسی‌زبانانی است که بیش از هزار سال بعد از سقوط حکومت ساسانیان تا روی کار آورده شدن سلسلۀ پهلوی بنا به توافق بازیگران اصلی سیاست در ایران در آن دوره یعنی انگلیس و روسیه تزاری در مقابله با تورکهای تورکیه و ایران به حاکمیت رسانیده شده‌اند که تا آن زمان از قدرت به دور مانده بودند. در آن دوره بود که برای تورک‌ها تنها تورکیه و برای فارسها نیز ایران تعیین گردید تا دشمنی مذهبی صفویان با تورک‌های عثمانی با دشمنی قومی و زبانی نیز در آمیخته بشود تا با درگیری تورک‌ها با پشت جبهۀ خود از پیشروی به سوی اروپا باز بمانند!

دیگری عقدۀ تسلط مذهبی اقلیت شیعه بر ایران بود که قرن‌ها از کسب قدرت دینی به‌دور مانده و علیرغم قبضۀ خونین قدرت توسط صفویان به دلیل ارجحیت سیاستی کشورداری بر عقاید مذهبی، فرصت و مجال چندانی برای عملی ساختن عقاید خرافی خود در ایران نیافته بودند و اکنون برای درگیر ساختن دنیای اسلام در نزاع‌های مذهبی، از نظر بازیگران خارجی سیاست ایران به قدرت می‌رسیدند!

 صدسال نژاد پرستی در ایران!

  نگاه شوونیستی و قومگرایانه به قدرت سیاسی در نگاه اول نگاهی متحجرانه و عقب مانده بویژه در کشورهای کثیر‌المله میباشد. لیکن آن واقعیت تلخ اجتماعی است که کمتر بدان پرداخته شده است. باور عمومی در سطح جهان این است که در سایۀ پیشرفت بشریت، گروه‌های اتنیکی قومگرا نقش محوری خود را از دست می‌دهند و روابط مبتنی بر سایر اشکال و ارتباطات مدرنترین جایگزین آن می‌شود. اما، علیرغم جایگزین شدن تعاریف تکامل یافته تری چون ملت و دولت و دولت- ملت‌ها در روابط بین‌المللی و با پیوستن مفاهیمی چون قوم و قبیله به گذشتۀ بشریت، در اکثر کشورها همبود‌های انسانی که از قدرت بیشتری برخوردارند، تنها خود را تعیین کنندۀ سرنوشت دیگر همبود‌ها در آن قلمرو دانسته و خود را ثقل حوادث و حتی انقلابات در آن می‌دانند و دیگران را به تبعیت از خواست خود مجبور می سازند و در غیر‌این‌صورت آنها را به نام انقلاب و خواست خود لایق سرکوب و نابودی می دانند!

مثلاً در انقلاب اکتبر روسیه این روسها بودند که با پیروی از ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی انقلاب کردند وبه تأسی از آنها دیگر ملت‌ها در درون قلمرو تزار آن را می پذیرفتند و یا به نام “سفیدها”، “منشویک‌ها” و “آنارشیستها” و یا “باسماچی” سرکوب میشدند. یا در چین انقلاب کمونیست ها توسط قوم “هان” و یا “گل ها” در انقلاب کبیر فرانسه علیه “فرانک های” مهاجر ژرمن تبار از دیگر نمونه های آن اجبار به پذیرش این انقلابات توسط دیگر همبودهای انسانی در این کشورها است. در یادآوری این نمونه های تاریخی اگر نخواهیم به راه دوری برویم کافیست تنها به نمونۀ خود ایران بسنده بکنیم. در انقلاب اسلامی ایران که پرچمداران آن دینخویان شیعه مذهب بودند، اقلیت‌های ملی چون تورکمنها و کرُدها با مطالبات و خواستی دیگر و در صفبندی جداگانه ای با آنها علیه رژیم سلطنتی شرکت کرده بودند و با پیروزی انقلاب نیز از تن در دادن به حاکمیت دینی اقلیت فارس سر باز زده بودند. اما، آنها مجبور به پذیرش این حاکمیت با خونین‌ترین سرکوب ها گردیدند!

  البته بایداذعان داشت که هرچند ملت‌ها و اقوامی که در کشورهای متمدن امروزی جهان به تنهایی قدرت را قبضه کرده بودند، با گذر زمان و با پذیرش مطالبات ملی و انسانی دیگر اقلیت‌ها در قلمرو ملی خود به تقسیم قدرت تن در داده و مشارکت آنها در سرنوشت خود و ادارۀ مملکت را در شکل کنفدراسیون و فدرالیسم، خودمختاری و غیره تأمین کرده اند. لاکن در ایران هنوز سیستم تمرکزگرایی مبتنی بر اعزام ساتراپ به نام استاندار به مناطق ملی و نگرش مستعمراتی به آنها با تمرکز شدید تمامی امور در دست غیر بومیان صادراتی مرکز و محروم ساختن آنها از بروز هرگونه مظاهر ملی و فرهنگی خود تداوم یافته است. بی حقوقی مطلق این ملت‌ها و اقوام مغلوب ایران خود حکایت بسر بردن این کشور در قرون ماقبل مدرنیته و جان سختی سیستم ادارۀ مملکت به شیوۀ عهد عتیق تا‌به امروز دارد که خود آیندۀ سیاهی را در صورت تداوم برای تمامیت ارضی این واحد جغرافیایی می‌تواند رقم بزند!

 

آسیمیلاسیون اعراب فلسطینی در اسرائیل، اویغورها در چین و تورکمن ها در ایران!

   الیت ملت فارس آیا فکر می کنند که تنها در چین است که سیاست‌ها آسیمیلاسیون در مورد اقلیت مسلمان و تورک زبان اویغور بشدت به پیش برده می‌شود؟ خیر! متحد استراتژیک چین، حکومت دینی ایران نیز با انسداد کامل سیاسی و خبری منطقۀ تورکمن‌صحرا و با امنیتی کردن هرگونه مطالبات تورکمنها کاملاً همان سیاست آسیمیلاسیون اویغورها توسط چین را دنبال می کند. تا جائیکه امروزه این اقلیت ملی و مذهبی حتی از انتخاب نام برای فرزند خود و اخذ شناسنامه و کارت ملی با اسامی تورکمنی منع شده و در واقع برای وی انتخاب هر نام فارسی و امامان شیعه آزاد است مگر نامهای اصیل که معرَف هویت ملی فرزند خود باشد!

  آیا روشنفکران ملت فارس فکر می‌کنند که این تنها اسرائیل است که با اسکان یهودیان در اراضی اشغالی بافت جمعیتی آن مناطق را به زیان فلسطینی‌ها بر‌هم زده و از این مهاجرین غیر بومی به مثابه سلاحی علیه مردم بومی استفاده می‌کند؟

خیر!   

  حکومت دینی ایران که ظاهراً  بشدت مخالف، لذا همسو و همسود با اسرائیل است، از سیاست مهندسی جمعیت و تغییر و ترکیب بافت جمعیتی تورکمن‌ها به نفع مهاجرین وارداتی شیعه مذهب خود از سیستان و حتی شیعیان افغانستان به تورکمن صحرا همانند اسرائیل علیه اعراب فلسطینی استفاده می‌کند. این حکومت مذهبی-شوونیستی مرغوبترین اراضی زراعی همراه با حق آبه و سایر امتیازات و رانت‌های دولتی را به ثمن بخس به آنها می‌بخشد. تا جایی که امروزه در بسیاری از مناطق تورکمن صحرا، تورکمنها را در اقلیت قرار داده و صاحبان اصلی سرزمین را در تنگنای فقر و بیکاری و فلاکت نشانیده و تورکمن‌ها را هرچه بیشتر به سوی پرتگاه نیستی ملی می‌راند!

  شاید نتوان تصور آنرا نیز به خود راه داد که حکومتی از بلایای طبیعی همچون سیل برای تخریب زیستگاه مردم، علیه اقلیتی ملی که وجود آنها را در سرزمین آباء و اجدادی خود نیز برنمی‌تابد استفاده بکند؟ بله، این حکومت اسلامی و قربانیان آن نیز تورکمن‌ها هستند!

  اگر به ماجرای سیل‌های بنیان کن اخیر در تورکمن‌صحرا با دقت بیشتری نگریسته شود، مشخص می گردد که این فاجعۀ طبیعی تنها مناطق سَنی و تورکمن‌نشین تورکمن‌صحرا را در بر گرفته و در سه مورد سیل مخرب و بزرگ تنها اماکن روستائی و شهری و زمین های زراعی آنها تخریب و نابود شده است. اما، در کمال تعجب مناطقی که شیعه های صادراتی حکومت در آنها اسکان داده شده اند، کاملا مصون از هرگونه آسیب و تخریب مانده اند، حتی حوضچه هزارها هکتاری پرورش میگوی آقازاده های مرکزنشین و وابستگان به رأس نظام دینی در تالاب غصب شدۀ کومیش دپه با انحراف سیل از بالادست به سمت شهر، این منبع غارتی آنها به بهای تخریب شهر کومیش دپه و کشته شدن چندین نفر از ساکنان آن نجات داده شد! رفتار و عملکرد کارگزاران حکومت دینی در جریان سیل در تورکمن‌صحرا که علت اصلی آن نه تنها فاجعه طبیعی، بلکه فاجعۀ حکومتی نیز بوده خود گویای آن است که حکومت شوونیستی- مذهبی در ایران، از هر وسیله حتی با دستکاری در طبیعت و هدایت انهار و احداث کانال های انحرافی، درصدد محو ملت تورکمن در سرزمین ملی و تاریخی آن و تغییر هویت تورکمن این منطقه است!

 

وکیل از گورگن (گرگان)

تیرماه ۱۴۰۰



تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.