خانه / خبر و گزارش / حکایت صیادان مستعمره‌ای داخلی به نام تورکمن صحرا! بخش اول

حکایت صیادان مستعمره‌ای داخلی به نام تورکمن صحرا! بخش اول

   انتشار مقالۀ تحقیقی ذیل متاسفانه مصادف با درگذشت آقای احمد مرادی شده است. زنده یاد احمد مرادی جوانترین عضو “کمیتۀ صیادی” کانون فرهنگی- سیاسی بوده که صیادان تحت مبارزه و سازماندهی این کمیته در سال‌های بعد از انقلاب به دستاوردهائی نائل آمدند که در تاریخ مبارزات صیادان تورکمن بی‌نظیر بوده و بخشی از این دستاوردها تا‌به امروز علیرغم تلاش‌های مذبوحانۀ رژیم و سرکوبی‌ها و کشتار بی‌رحمانۀ صیادان پای بر‌جای مانده است. بدنبال تسلط خونین رژیم اسلامی بر تورکمن صحرا و با اعلام غیر قانونی بودن فعالیت کانون فرهنگی- سیاسی و با تحت پیگرد و بازداشت و اعدام بسیاری از فعالین سیاسی تورکمن، آقای مرادی به عضویت کمیتۀ رهبری غرب تورکمن‌صحرا ارتقاء یافته و همزمان با عضویت در کمیتۀ ایالتی سازمان جوانان تورکمن‌صحرا، مسئولیت این سازمان در منطقۀ غرب تورکمن صحرا را تا لحظۀ خروج از کشور بر‌عهده داشتند.

 در شوروی سابق ایشان در شهر تاشکند دورۀ سه سالۀ “سوسیولوژی” (جامعه شناسی) را در مدرسۀ عالی حزب کمونیست با موفقیت به پایان رسانیده و تا زمان خروج از شوروی و پناهندگی سیاسی به آلمان، در آکادمی علوم تورکمنستان مشغول به کار بوده در عین حال عضو هیئت تحریریۀ نشریۀ “ایل گویجی” ارگان شعبۀ خلق‌های سازمان اکثریت بودند.

با اعلام استقلال کانون در بیستم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷، از سازمان اکثریت، متاسفانه ایشان در دورۀ چرخش تاریخی جنبش ملی-دمکراتیک تورکمنها از وابستگی تشکیلاتی و فکری به استقلال، تحت تاثیر تبلیغات سوء و همراهی با فتوای رهبری آن مبنی بر “نابودی این جریان به هر نحو ممکن” به همراه پیرامونیان ردیف شده توسط رهبری اکثریت برای وی که تماما تهی از هویت ملی تورکمنی و کوتاه‌تر از  قد و قوارۀ فکری او بودند، به صف مخالفین فعال ایدۀ استقلال پیوست.

با این وجود، رهبری و اعضای کانون هر چند گاها انتقاداتی به نظریات ایشان و یا نقدی بر نوشتهها و مقالات وی داشتند که در امر تبادل افکار و برخورد دموکراتیک عقاید امری ضروری برای راهیابی به کنه حقایق است، روابطی صمیمانه و احترام‌آمیز نسبت به زنده یاد احمد مرادی داشته‌اند.

آقای مرادی در طول زندگی و فعالیت خود در آلمان علاوه بر تسلط به زبان روسی با پشتکار و ذهن خلاق خود به زبان آلمانی نیز تسلط یافته و در بنیانگذاری نشریات و وبلاگ‌ها و سایت‌هایی بزبانهای تورکمنی و فارسی و در ترجمه آثاری از روسی به فارسی مشارکت فعال داشته‌اند. لذا، ایشان با وجود باقی ماندن در نوستالوژی فدایی قبل از انقلاب و در بینش چپ، انتقاداتی جدی و اصولی به این سازمان بی‌هویت و به تاریخ پیوسته داشته و فعالیت‌های وی نه تنها در راستای سیاست‌های انحرافی و مماشات طلبانۀ این جریان با رژیم اسلامی بوده بلکه هیچگاه مسئولیتی تشکیلاتی در این سازمان نیز بر عهده نگرفتند.

 کانون فرهنگی- سیاسی، مقالۀ تحقیقی ذیل در مورد صید و صیادی با خصلت دوگانۀ ملی- صیادی آنرا با تسلیت به خانواده و نزدیکان و به جامعه فرهیختگان تورکمن، به زنده یاد احمد مرادی تقدیم می کند.

هئیت تحریریه

****

حکایت صیادان مستعمره‌ای داخلی به نام تورکمن صحرا!

هر از گاهی در فضای مجازی ویدیوهایی از سرکوبی و دستگیری صیادان تورکمن توسط نیرویی بنام “حراست دریا” وابسته به سپاه پاسداران در سواحل تورکمن صحرا پخش میگردد. سوژه های آن نیز جوانان تورکمنی هستند که با یک قایق ساده و غیر ایمنی و غیر استاندارد، تحت اجبار فقر و بیکاری ناشی از حاکمیت ملایان با امید به صید چند عدد ماهی جهت ارتزاق خانوادۀ خود دل به دریا می زنند!

لیکن این صحنه‌های تحقیر و ضرب و شتم و بازداشت و حتی قتل فجیع صیادان محروم شده از صید در سواحل خزری توسط نیروهای سرکوب “حراست سپاه”، جهت تبلیغ قدر قدرتی رژیم و ارعاب صیادان و یا توسط همراهان صیادان پنهانی بطور کشیده میشود و در فضای مجازی انتشار می یابد، تغییری در معادلۀ مستند زندگی نکبت‌بار صیادان تورکمن نمیدهد. مسئلۀ صید و صیادی نیز در تورکمنصحرایی که از دیدگاه حاکمان مرکزی چیزی بیش از مستعمره‌ای داخلی جهت چپاول و غارت و نقض حقوق ملی و انسانی آنها نیست، بخشی از مسئله و ستم ملی بر تورکمنها است. بنابراین زندگی و معیشت صیادان نیز تحت این شرایط، حکایتی دردناک به قدمت عمر سلسله‌های حکومتی چپاولگر و تمرکزگرای تجاوزگر و پایمال کنندگان حقوق ملی تورکمنها می باشد.

 

  • تاریخچۀ ستم دوگانۀ ملی-صیادی در تورکمن صحرا!

 اگر باج‌‌گیری حکومتهای مرکزی ایران، همراه با قتل و کشتار صیادان از مناطق ساحلی مشرف بر تورکمنصحرا، از زمان شاه اسماعیل صفوی (سلطنت ۱۵۲۴—۱۵۰۱) به یکی از منابع غارتی و باجگیری سلسلۀ صفوی تبدیل می گردد، در زمان قاجارها بدنبال دوبار شکست آنها از روسیه تزاری، واگذاری حق انحصاری ماهیگیری و صید به روسها توسط دولت‌های ایران با عقد قراردادهای استعماری از سال ۱۸۲۸ میلادی به رویۀ حکومتی با محروم ساختن تورکمن‌ها از بهره برداری از منابع آبی خود، بدون آنکه تورکمن‌صحرا در آن دوران در ترکیب “ممالک محروسۀ ایران” بگنجد، مبدل می گردد.

لذا، تورکمنها در آن دوره نه اتباع روسیه و نه اتباع ایران به شمار می‌آمده و از استقلال داخلی خود برخوردار بودند، هیچگاه تن به معاملات و معادلات سیاسی آن دو قدرت بیگانه نداده و تجاوز به حریم آبی خود در دریای خزر را برنتابیدند. تا جایی که حکومت مرکزی ایران به صدراعظمی “امیرکبیر!” در سال ۱۸۳۶ بعداز سالها جنگ و گریز آن و ناتوان از اشغال مناطق ساحلی تورکمنصحرا، به روسها پیشنهاد اشغال مشترک جزیرۀ آشئر آدا (آشوراده) را میدهد که روسها با استقبال از آن همراه با نیروهای حکومت مرکزی ایران مشترکا این شبه جزیره را به اشغال درمی‌آورند. اما، در سال ۱۸۴۰ روسها با مستمسک قرار دادن بهانه‌ای نیروهای ایران را از آن شبه جزیره اخراج و انحصار چپاول سواحل آبی تورکمن‌صحرا را به خود اختصاص می دهند!

لیکن تورکمنها در برابر دست به دست شدن فلات سرزمینی خود در دریای خزر توسط این دو نیروی خارجی اشغالگر تنها نظاره‌گر نمانده در سال ۱۸۵۰ میلادی در شب عید پاک مسیحی، با حمله‌ای غافلگیرانه بر سر نیروهای روسی مستقر در آشئرآدا، تا مدتها مجدداً حاکمیت ملی خود بر کرانه‌های شرقی دریای خزر را برقرار ساختند. این اقدام متحدانۀ تورکمن‌ها بعد‌از دوران انحطاط طولانی و پراکندگی در سرزمین های دوردست با فروپاشی امپراتوری سلجوقی و دیگر حکومت‌های منطقه‌ای آنها، خود از لحاظ تاریخی نخستین تفکر و عمل سیاسی مستقل تورکمنها از دیگر دولت‌ها بوده است.

تا انقلاب اکتبر روسیه که به مناطق ساحلی تورکمن‌صحرا به نسبت توان نظامی دولت مرکزی، چوب حراج برای تاراج‌گران روس زده می‌شد، شبه جزیره آشار آدا (آشوراده) و سواحل تورکمن‌صحرا، عمدتا در اجاره و تسلط “استپان لیانازوف” ارمنی و فرزندان وی بوده و آنها در “قاراسوو”ی تورکمن‌صحرا تجارتخانۀ‌ای برپاساخته بودند. این خانواده به غیر از استثمار صیادان تورکمن و غارت منابع آبی و در سرکوبی هرگونه اعتراض با حکومت مرکزی ایرا ن نیز مشارکت فعالی داشتند. مقاومت و مبارزۀ تورکمنها با این اشغالگران در مناطق ساحلی چون “حوجانفس” و “کومیش‌تپه” بسیار ملموس و شدیدتر بوده است. تا جایئکه شورش و درگیری تورکمن‌ها با ایادی حکومتی و لیانازوف‌ها در ۲۳/۰۸/۱۹۰۷ برابر با ۱۶/۰۷/۱۳۵۳ ه.ق منجر به کشتار وسیع و بیرحمانۀ تورکمنها در این دو منطقه گردید (منبع: پژوهش از جایگاه شیلات شمال در مناسبات ایران و روسیه با تکیه بر اسناد آرشیوی (۱۹۵۳—۱۸۲۸—ص ۹۰)!

با انقلاب اکتبر در روسیه و با انعقاد قرارداد ۱۹۲۱ مابین شوروی و حکومت مرکزی ایران به غارتگری روسها در خارج از مرزهای آبی آن خاتمه داده شد. حکومت جدید شوروی “از این انتفاع از جزایر آشوراده و جزایر دیگری که در سواحل استراباد ایران واقع می باشند صرف نظر کرد” (فصل سوم از متن قرارداد)! لیکن، احیای مالکیت ملی تورکمنها بر سواحل خزری و بر جزایر خود چندان به درازا نکشید. با “فتح” تورکمن صحرا توسط لشکریان جرار رضاخان و با سرکوبی جنبش هویت طلبانۀ تورکمنها برهبری عثمان آخون، رضاخانی که دیگر بر سریر قدرت خزیده و خود را تنها مالک ایران می پنداشت، در سال ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ ه.ش) به پاس مشارکت غیرمستقیم استالین در این سرکوبی طی قراردادی مناطق ساحلی تورکمن صحرا، منجمله شبه جزیره آشار آدا (آشور آده) را به مدت ۲۵ سال به ثمن بخس به شوروی واگذار کرد! اقدامی که حتی از نظر ناظران داخلی ایران نیز معنایی بجز “فروش کامل حقوق و منافع ایران” نداشته است. بدین ترتیب صیادان تورکمن بار دیگر فقط از حق بردگی برای مالکان جدید بلشویک در سواحل خزر ای خود برخوردار گردیدند!

وضعیت فوق تا سقوط حکومت رضاشاه و تا ملی شدن شیلات با خلع ید از استثمار روس در دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۳ م) و تاسیس سازمانی به نام شیلات، تحت مدیریت وزارت دارایی و مطابق سیاست “موازنۀ منفی” اعلام شدۀ دکتر مصدق تداوم می یابد. این سیاست در آن دوره علی‌رغم آنکه حزب توده بر جنبش ملی- دموکراتیک تورکمنها تسلط داشته با مخالفت این حزب مواجه می‌گردد، ولی دریای خزر بار دیگر شاهد بازگشت صیادان آزاد تورکمن به پهنۀ آبی خود می گردد!

 با موفقیت کودتا علیه دولت مصدق و پابه ‌پای تحکیم قدرت فردی محمدرضا پهلوی، مفهومملی شدن و مالکیت عمومی” نیز همانند تلقی این مقوله در دیگر کشورهای استبدادی با حکومتهای خودکامۀ فردی، تغییر و به مالکیت خصوصی و فردی خدایگان سالار  حاکم با قدرتی فراقانونی تغییر و تفسیر میگردد. بدین معنا که محمدرضاشاه دیگر می‌توانست بنا‌به ارادۀ فردی خود، حق مالکیت را از دولت و یا اشخاص سلب و یا بنابه “ارادۀ ملوکانه”بعنوان امتیازی خاص به فردی ارزانی بدارد!

بدین ترتیب وی نیز حق انحصاری ماهیگیری از دریای خزر ملی اعلام شده در زمان مصدق را همانند ملک طلق خود به “سپهبد عبدالکریم ایادی” (۱۲۸۶ تهران- ۱۳۵۹ ژنو)، پزشک مخصوص دربار و دوست و محرم سی سالۀ خود واگذار کرد.

این مالک یگانۀ دریای خزر که بعدها شیلات جنوب در خلیج فارس را نیز باعنایت ملوکانه” شاه به مالکیت خصوصی خود افزوده و بالاترین عنوان ارتش را بدون داشتن هیچگونه لشکری یدک می‌کشید، لشکری بزرگ در دریای خزر، بویژه در سواحل مشرف به تورکمنصحرا به سرکردگی جلادی به نام “سروان حامد”، قاتل صیادان تورکمن را تا آستانۀ انقلاب اسلامی تحت فرماندهی خود داشت! این افسر گوش بفرمان ارباب خود با تبعیت از سیاست تبعیض ملی رژیم سلطنتی در حق تورکمنها با آزاد گذاشتن صیادان سواحل فارس‌نشین دریای خزر جهت صید و با ممنوعیت کامل آن تنها برای تورکمن‌ها، وظیفۀ شکار صیادان تورکمن را با قساوت و بی‌رحمی مثال‌زدنی تا آستانۀ انقلاب به پیش برد!  ما در ذیل اسامی برخی از قربانیان این افسر جانی و سر سپرد، “سپهبد ایادی” در آن دوره را می‌آوریم که خود جهت پی بردن نسلی که شاهد آن فجایع نبوده است و آگاهی به نتایج خونین سلب مالکیت تورکمنها بر سواحل خزری خود کافی است:

اسنادی از آن دوره و بخشی از جنایات سروان حامد علیه صیادان ترکمن

یوسف قرنجیک بر اثر شلیک گلوله به ناحیه کمر توسط گارد شیلات دائم العمر معیوب گشت.

هوشنگ دولو دستیار سپهبد ایادی!

ریاست شرکت خاویار

“هوشنگ دولو” به علت نزدیکی با “محمدرضا پهلوی” توانست به چپاول و غارت کلان دست زند. “محمدرضا پهلوی” به علت علاقه به وی ریاست «شرکت خاویار ایران» را به او سپرد و دولو طی سال‌های مدید انحصار خود را بر تجارت خاویار ایران برقرار ساخت و در مطبوعات غرب به عنوان «سلطان خاویار ایران» شهرت یافت. دولو تجارت خاویار ایران را توسط دختر دایی مادرش (احسان نیک‌خواه معروف به مادام دولو» اداره می‌کرد.

هوشنگ دولو به عنوان «آجودان کشوری» شاه، از ارکان شبکه دکتر “فلیکس آقایان” و از گردانندگان مافیای مواد مخدر در ایران، منطقه و اروپا بود. سند بیوگرافیک ساواک در سال ۱۳۵۱ او را چنین توصیف می‌کند: عیاش، بی‌بند و بار و مشکوک به داشتن اعتیاد به تریاک و متهم به دخالت در قاچاق مواد مخدر و هروئین.

 سندی دیگر

مخلص کلام، تجاوز و باجگیری صفویان از مناطق ساحلی تورکمن‌صحرا، تا فراخواندن روسها توسط حکومت قاجار برای اشغال و سرکوبی مشترک تورکمن‌ها در شرق دریای خزر که در آن دوره خارج از مرزهای هر دوی این دولت‌ها قرار داشتند و از حاتم بخشی آن به شوروی توسط رضاخان جهت قدردانی از استالین برای تسهیل سرکوبی جنبش استقلال طلبانۀ تورکمنها و تا “مرحمت ملوکانه” آخرین شاه پهلوی در واگذاری مالکیت آبی تورکمنها در دریای خزر به آستان لیس دربار خود، مسئله صید و صیادی در تورکمن صحرا نیز همانند مسئله ارضی آن با مسئله ملی این ملت در آمیخته شد. بنابراین مسئله بهره برداری تورکمنها از منابع آبزیان خود در دریای خزر نیز از خصلت دوگانۀ ملی-صیادی برخوردار بوده و نه صرفاً مقوله‌ای‌ از نوع ممنوعیت صید برای صنف صیادان!

 

ادامه دارد

هئیت تحریریۀ کانون فرهنگی- سیاسی

نوامبر ۲۰۲۱



تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.